گروه مقاله مقالات | تاریخ انتشار 19 بهمن, 1400 | نظرات 0 نظر

به عمل کار بر آید به سخندانی نیست!

" به عمل کار بر آید به سخندانی نیست! "     نکته: این سلسله نوشتار که در چهار بخش کوتاه تقدیم می گردد، حول محور واژه قرآنی: (سَعْی) به معنای (تلاش) است که با ترجمهٔ آزاد آیات به نگارش در آمد. امید آنکه خواندنی باشد.      بخش اوّل    اینکه مث

" به عمل کار بر آید به سخندانی نیست! "  
 


نکته: این سلسله نوشتار که در چهار بخش کوتاه تقدیم می گردد، حول محور واژه قرآنی: (سَعْی) به معنای (تلاش) است که با ترجمهٔ آزاد آیات به نگارش در آمد. امید آنکه خواندنی باشد.   
 
بخش اوّل 
 
اینکه مثلاً فریدریش نیچه – فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم – بنگارد: (به نظر من مسیحیت نهایی‌ترین شکل قابل تصوّر فساد است. کلیسای مسیحی هیچ چیزی را از فساد خود مصون نگذاشته. من مسیحیت را یگانه نفرین و لعنتی عظیم و یگانه تباهی ذاتی عظیم می‌نامم!)؛ یا با یکسان شماری ها و همسان پنداری ها بگوید: (الکل و مسیحیت دو مخدّر بزرگ اروپا هستند)؛  
 
آیا با اتّکاء به چنین نگاه به مسیحیّت به انحراف کشیده شده یا دستگاه روحانیّت این شریعتِ به کاسبی و تجارت نشسته که با منتسب دانستن خود به عیسای روح الله (ع) این همه مفسده را به تماشا می گذارد تا آنجا که دوزخ ها می خرید و بهشت ها می فروخت تا کس را دغدغهٔ روز حساب نباشد!؛ می توان پذیرفت دین و مذهب بی آنکه استثنایی در میان باشد از هر حیث زادهٔ خیال است که آدم را بی چون و‌ چرا به اطاعت کورکورانه از خود وادار می نماید؟. 
 
آنان که مانند جناب نیچه تلاش دارند آیین و شریعت را زادهٔ خیال بنامند، در برابر آموزه های قرآن چه پاسخی دارند آنجا که خطاب به آدمیان هشدار می دهد: (إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى ؛؛ آثار و نتائج حاصل کار و تلاش شما آدمیان از هم متفاوت است!)،{لیل/۴}. چه آنکه برخی در پی صلاح اند و پاره ای در پی فسادند. کار و تلاش است که پاره ای را به سعادت می رساند و پاره ای دیگر را به شقاوت می کشاند. مردگانی بی روح و به ظاهر متحرّک که چون بت های عصر جاهلیّت سود و زیانی به خودشان نمی رسانند چگونه می توانند منشأ تغییر و حرکت برای اجتماع به شمار آیند؟.   
 
تلاش و کوشش از چنان جایگاهی بی همتا برخوردار است که قرآن می فرماید: (وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ؛؛ براى انسان چیزی جز حاصل تلاش او نيست *  وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ؛؛ و حاصل تلاش او به زودی دیده خواهد شد *  ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى ؛؛ آنگاه کامل ترین مراتب جزا و پاداش را به او دهند)،{نَجم/۴۱ – ۳۹}.  
 
نظر به آیات، نه فقط عرصهٔ گیتی تنها میدان تلاش است، بلکه هیچ کار و کوششی گم نمی شود چه رسد به اینکه نمرات حاصل از تکاپوها و دوندگی ها به آنان داده نشود. چنین است که إنذار می دهد: (فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى ؛؛ آنگاه كه آن هنگامه بزرگ در رسد [که قیامتش خوانند] *  يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَى ؛؛ آدمی به یاد آورد همهٔ آنچه را که در پی دستیابی آن، سعی و‌ تلاش کرده است)،{نازعات/۳۵ – ۳۴}.  
 
نظر به آیات شریفه، با آنکه تمامْ ارزش زندگی حول محور تکاپو و تلاش است که معنا می یابد، امّا از آنجا که دنیا با نظر به محدود و گذرا بودن از چنان ظرفیّتی برخوردار نیست تا آنگونه که شایسته است پاسخ تمام و کمال حاصل از سعی و تلاش را بدهد و آدمی را در همینجا به آرامش ابدی رساند یا با تحمّل مجازات در خسرانی تمام ناشدنی نگاهش بدارد، حکمت بالغهٔ الهی بر آن شد با بر پا ساختن رستاخیز و نمایاندن دستاوردها به پاداش شان رساند.    
 
چنین است که در فرازی از گفتگو با موسای کلیم الله (ع) به جنابش می فرماید: (إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ؛؛ با آنکه بر پایی قیامت حتمی است امّا زمانش مخفی است تا در آن روز به هر کس متناسب با سعی و تلاشش پاداش و‌کیفر داده شود)،{طٰهٰ/۱۵}.  
 
از آنجا که گفته اند: “ هر آگاهی و دانستنی مفید نیست“، از حکمت ها و فائده های پنهان نگاه داشتن زمان وقوع قیامت همین بس که نه فقط اختیار و آزادی انسان را در میدان عمل از وی نمی ستاند و او را با ترس و اضطرار و اجبار به ترک و انجام کاری وادار نمی نماید بلکه چون ساعت آمدنش را نمی داند دائماً خود را آماده نگاه می دارد تا با وقوع ناگهانی چنان رستاخیز عظیم، چنین نباشد که حسرت کاشته باشد و پشیمانی بِدرَود یا بخواهد در صدد جبران مافات بر آید بی آنکه مهلتی داشته باشد. 
" ادامه دارد ".


 
بخش دوم  
 
گوناگون بودن سعی و تلاش ها و متفاوت بودن نتائج حاصل از آنها است که خدای متعال هشدارها و نویدها یا بیم ها و امیدها را چه گویا و رسا به آدمی گوشزد می نماید. در دادن بشارت به نیکان است که می فرماید: (وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا ؛؛ هر كس خواهان آخرت است و نهايت كوشش را براى آن بكند و مؤمن به خدای یکتا باشد، آنانند كه تلاش شان مورد حق‏ شناسى و سپاس است)،{إسراء/۱۹}.  
 
به مناسبت دیگر می فرماید: (وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا). تا آنجا که بشارت می دهد: (إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا)،{إنسان/۹ – ۸ و ۲۲}. بودند و هستند کسانی که با انجام کارهای نیک، چشمداشت هیچگونه مزد و دست مریزاد شنیدن را از کسی ندارند و چنین است که عمده کارهای نیکو را پنهان و دور از چشم همگان به انجام می رسانند، امّا خدای متعال با قائل شدن صد چندان پاداش و جزا، سعی و تلاش شان را مورد تشکّر و سپاس قرار می دهد. آیات ترجمه نشد تا علاقمند به قرآن، سورهٔ مبارکه (دَهر) یا (انسان) را با نگاهی بهتر مورد بازخوانی قرار دهد.  
 
یا می فرماید: (فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ ؛؛ هر كس با باورمند بودن به خدا كار شايسته كند، چنان نیست که تلاش او مورد ناسپاسی قرار گیرد. این ماییم که چنین دستاوردها را به نام او می نویسیم!)،{أنبیاء/۹۴}. آیه شریفه حاوی این پیام است که اگر توفیق برای انجام همهٔ کارها نباشد، هر مقدار از کار نیکو که امکان انجام آن را بیابد برای او منظور می شود.  
 
 
حق شناسی و سپاسگزاری خدا از آدمیان، پذیرش دستاوردهای حاصل از سعی و تلاش آنان و افزون دادن پاداش به ایشان است. سعی و تلاش های نیکو خواه اینکه منجرّ به نتیجه گردد یا نگردد، موجب سپاس و تقدیر است، چه آنکه خدا با نگاه به نیّات قلبی آدم ها آنگاه که نیکو و زیبا ببیند پاداش در خور می دهد. چنین است که فرموده اند: (إنّمَا الأعمالُ بِالنِّیات؛؛ کارها در گرو انگیزه ها است).  
 
 
نیز در این آیات بنگرید: (هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ [غاشیه به معنای فراگیر و در بر گیرنده و پوشاننده، نامی از نامهای قیامت است که خبر از هولناک بودن آن می دهد]؛؛ ای پیامبر! آیا خبر دهشت آور قیامت به تو رسید؟ * وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ ؛؛ در آن روز چهره ‏هايى ترسان و شرمسارند * عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ ؛؛ با آنکه کار و تلاش کرده اند، امّا رنج بیهوده برده اند! * … * وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ ؛؛ جمعی دیگر در آن روز رخسارشان با نشاط و خندان است * لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ ؛؛ از كارشان  خشنودند * فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ ؛؛ جای در بهشت عالی دارند * …)،{غاشیه/ ۳-۱ و ۱۰- ۸}. چون موضوع نوشتار پیرامون سعی و تلاش است، با آنکه سوره کوتاه (غاشیه) را قطعاً بارها به خوانش نشسته ایم، امّا چه خوب است بار دیگرش بخوانیم.  
 
با آنکه چه بسا ممکن است پاره ای تلاش ها آنچنان که باید و ‌شاید در خور سپاس  و تقدیر نباشند،‌ امّا چنان نیست که ثمرهٔ تلاش خود را نبینند یا بهرهٔ متناسب با آن را نبرند. چنین است که می فرماید: (مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا ؛؛ هر كه خواهان اين جهان گذرا باشد هر چه بخواهيم زودش ارزانى داريم، آنگاه جهنّم را جايگاه او سازيم تا نكوهيده و مردود بدان درافتد * وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا ؛؛ هر كه خواهان آخرت است و نهايت كوشش را براى آن بكند و مؤمن باشد، آنانند كه تلاش شان مورد سپاس و امتنان است)،{إسراء/۱۹ – ۱۸}.   
 
و می افزاید: (كُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا ؛؛ ای پیامبر! همه را، چه آن گروه دنیا طلب و چه اين گروه آخرت خواه را از عطاى پروردگارت خواهيم داد، زيرا عطاى پروردگار  از هیچکس دریغ نخواهد شد)،{إسراء/ ۲۰}.

با آنکه نسبت میان پاداش ها در دنیا با بی شمار دریافتنی ها در زندگانی فردا، نسبت میان ۱۰۰ یا بی نهایت و تا بی شمار پلّه های منفی تر از آن است، امّا از آنجا که فرموده اند: (الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَة)؛ عُمران آخرت را آن کس وجههٔ همّت خود سازد که آبادانی دنیا را سر لوحهٔ کارِ خویش نماید.  
 
امّا آن کس که با باور نداشتن یا بی إعتنا ماندن به جهان عُقبا و بسنده نمودن به دنیای گذرا حظّ و بهرهٔ خود را برده باشد، نباید برخوردار شدن از فراوان نعمت های  پایدار و مانا را در انتظار نشیند. چنین است که می فرماید: (فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ؛؛ هيچ كس از آن شادمانى ها و چشم روشنی ها خبر ندارد که به پاداش كارهايى كه مى‌كرد برايش چون گنجی پنهان اندوخته شده است!)،{سجده/۱۷}.  

محروم ماندنِ منکران قیامت از فوائد آنجا که سرای پایدارش نامند با همین بیان ساده است که آیات قرآن، همگان را از عواقب آن با هشدار دادن ها آگاه می نماید. " ادامه دارد ".


 
بخش سوم  
 
نهضت ها به وقوع می پیوندد، رژیم ها به انقراض می رود، نظام ها تأسیس می شود و دولت ها بر سر کار می آید تا به زعم خود نه فقط از گسترش فساد بیشتر جلوگیری نمایند بلکه بتوانند با انجام إصلاحات، نفع و فائده ای بهتر به جامعه رسانند.  
 
امّا چه بسا ممکن است به خاطر خوب شروع نکردن ها تا تیر در تاریکی رها کردن ها یا برنامه های مطابق با واقع نداشتن ها تا بد مدیریّت کردن ها یا دست از آرمان کشیدن ها تا گام در انحراف نهادن ها! نتیجه ها به عکس از کار در آید. چه آنکه متصدّیان عالی أمور با آنکه به شواهد عقل و خِرَد و نقل و‌ شریعت یا با توجّه به دستاوردها و تجارب بشریّت راه به خطا یا به اشتباه می روند، امّا با وجود انبوه بدیهیّات، کماکان إصرار دارند راه درست همان است که اینان با ترسیم کردن ها از همگان می خواهند همین راه را بپیمایند!. 
 
 با نگاه به جهان اطراف، کم نیستند و نبودند نظامها و ناظمان که با نوید إصلاحات و سر دادن شعار مبارزه با فساد بر سر کار آمدند، امّا جز بر دامنهٔ تبعیض و تباهی و فلاکت و فساد و عمیق تر شدن فاصله و شکاف میان طبقات اجتماع نیفزودند!.  
 
قرآن در بارهٔ اینان می فرماید: (قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ؛؛ ای پیامبر! بگو: آيا شما را از زيانبارترین مردمان آگاهتان گردانم؟ * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ؛؛ آنان كه تلاش شان در زندگى دنيا به تباهی رفته، خود ‏پندارند كارها چه عالی به انجام می رسانند!)،{کهف/۱۰۴ – ۱۰۳}.  
 
اینان در شمار آنان اند که: "خود گویند و خود خندند!"، آنگاه با نگاه إعجاب آمیز یا در نگاهی تحسین برانگیز به خود گویند: " چه مردانی هنرمندند؟! ".    
 
این جماعت از خود متشکّر کسانی اند که خدای متعال اینگونه در مقام شناساندن شان بر آمد: 

(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ؛؛  هستند از میان مردم که گفتار دلفریبش تو را به شگفت آورد [تا به همگان بقبولاند جز به خیر و صلاحشان نمی اندیشد] و خدا را بر راست جا انداختن مکنونات درونش گواه گیرد، حال آنکه لجوج ترین دشمنان است!)؛ 
  
تا آنجا که می افزاید: (وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ ؛؛ چنین عنصر خطرناک هرگاه به قدرت و حكومت رسد همّ و غمّ خود را  به کار می بندد تا حرث و نسل [صنعت و اقتصاد و کشاورزی و بنیاد خانواده تا دیگر شئون و‌مراتب زندگی] را به نابودی کشاند، حال آنکه[می داند] خدای متعال تبهکاری و فساد را دوست نمی دارد)،{بقره/۲۰۵ – ۲۰۴}.  
 
به باور قرآن پژوهان: تاریخ گواه است چه مسلمان نماهایی به نام اسلام و قرآن و تظاهر نمودن به اخلاق و ایمان، حکومت بر مردمان یافتند و امّا دمار از روزگارشان در آوردند!.  
 
اینان را قرآن این چنین می نمایاند: (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ ؛؛ آنان چنان پیشوایانی از کار در آمدند كه مردم را به آتش فرا می خواندند و در قيامت كس را یارای آن نیست که به ياريشان برخیزد * وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ ؛؛ در اين دنيا از پى‌شان لعنت روانه ساختيم و در رستاخیز نیز در شمار زشت رویان و نگون بختان اند!)،{قَصَص/۴۲ -۴۱}.

این دو گروه (امامانِ نار) و (پیشوایانِ نور) همانان اند که مولانا در دفتر اوّل مثنوی معنوی راجع به آنان می سراید:  (لعنة الله این عمل را در قفا * رحمة الله آن عمل را در وفا!).
 
پیشوایان نار، عکس آنان اند که در وصف شان آمده است: (الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ؛؛ نیکنامانی كه اگر آنان را در زمين به قدرت رسانيم، نماز بر پا دارند و زكات دهند و  به خوبى‌ها دعوت كنند و از بدى‌ها باز بدارند؛ و پايان همه‌ى امور با خداست)،{حجّ/۴۱}. 

پیشوایان این جماعات، جز به خدا نمی خوانند: (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا …)،{أنبیاء/۷۳}.  

(پیشوایان نور) و (پیشوایان نار)،‌ دو‌مقولهٔ متضادّ با یکدیگرند که قرآن با بیان و تفصیل پیرامون هر یک داد سخن داده است. شاید متن این نوشتار در مجالی دیگر به خوانش در آید.   

سوره ها و آیات: (بقره/۱۱۴ ؛ مائده/۳۳ و ۶۴ ؛ حجّ/۵۱ ؛ سَبَإ/۵ و ۳۸)، سرنوشت پاره ای دیگر از بدفرجامان که به بیان رسای سعدی علیه الرّحمه در حکایت (۳) باب هشتم در آداب صحبت از کتاب گلستان، در شمار آنان اند که: (رنج بیهوده بردند و سعی بی فائده کردند!)،‌ را کوتاه و گویا به تصویر کشانده است. اجتناب از طولانی شدن نوشتار، مانع بازنویسی آیات شد.

با نظر به مفاد آیات، این معنا حاصل است مادام که حکمرانان، خودشان خوب نباشند هرگز و هیچگاه این توفیق را نخواهند یافت شهروندان را به خوبی ها فرا بخوانند و امنیّت و رفاه و حقوق و آزادی های فرد و اجتماع را به ارمغان آورند. 

این رهاوردها نه به صِرف خطابه و گفتار، که در سایه سار (سعی) و (عمل) یا تکاپو و تلاش و کار است که به دست می آید.  
 

 
بخش چهارم و‌ پایانی  
 
آیا جناب نیچه همصدا با دیگر هم اندیشان با تأمّل در قواعد برهانی کتاب آسمانی قرآن و بیانات نورانی پیامبر اسلام (ص)، دین را زادهٔ خیال یا افیون اجتماع می داند که پیروانش را چشم و‌گوش بسته به اطاعت کورکورانه از خود فرا می خوانَد؟.  
 
کدام فیلسوف اجتماع با چنین باریک بینی ها جامعه را به دقّت نظر در کار حاکمان که با ادّعای آبادانی و إصلاحات و مبارزه با کلیّهٔ مظاهر تباهی و تبعیض و بی عدالتی و فساد  زمام امورشان را در دست گرفته اند فرا می خواند که قرآن و پیامبر اسلام فرا خوانده اند؟.

(سعی) یا تلاش از حیث پیامدها و آثار، نمونه ای از آن بود که نگاه قرآن راجع به آن با اختصار به خوانش در آمد.  

یکی از موجبات فساد ممالک و‌ ملّت ها در نظام های دینی یا منتسب به آن در گرو آن است که دیانت در خدمت قدرت های فاسد قرار بگیرد یا توجیه نمودن پلشتی های شان را بر گردهٔ دین و شریعت گذارد!. متقابلاً صلاح و سلامت ملّت ها و ممالک در چنین نظام ها در گرو آن است که متصدّیان شریعت با زمامداران قدرت به مثابهٔ دو بازوی توانمند، پیشرفت و آبادانی همراه با تعالی بخشیدن به آگاهی ها را وجههٔ همّت خویش گردانند.
 
با تأمّل در این فراز از بیان پیامبر (ص) چگونه مقدور است دین و شریعت را عامل پس رفت ممالک بخوانند؟: ("صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِي وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي"؛ قِيلَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! وَ مَنْ هُمَا؟ قَالَ: " اَلْفُقَهَاءُ وَ اَلْأُمَرَاءُ " ؛؛ دو گروه از امت من چون صالح باشند ملّت به صلاح می روند و چون فاسد شوند ملّت به فساد می گرایند. سؤال شد يا رسول اللّٰه! آن دو گروه كدامند؟ فرمود: متصدّیان شریعت و کارگزاران حکومت!).  
 
آنجا که به حق و عدل سخن بر زبان راندن در برابر سلطان جائر، برترین جهاد است، آیا می توان منشور حکمرانی آورندهٔ چنین شریعت را عامل تخدیر اندیشه ها، واپسگرایی ملّت ها، تن دادن به ذلّت ها یا باعث پس رفت و ویرانی شهرها و‌ دیارها دانست؟ مگر این کلام پیامبر خدا (ص) نیست که فرمود: (أفضَلُ الجِهادُ كَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ) ، (أفضَلُ الجِهادِ كَلِمَةُ حُكمٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ) ؛؛ برترين جهاد، سخن عدل یا سخن راست و درست و‌محکم  در برابر پيشوايى ستمگر است!).  
 
مگر نفرمود: (اَفضَلُ الجِهادِ، مَن اَصبَحَ لا يَهُمُّ بِظُلمِ اَحَدٍ.؛؛ برترین جهاد آن است که آدم گام در عرصهٔ اجتماع گذارد بی آنکه قصد ستم به دیگری را در سر بپروراند!).   
 
همین مضامین بلند در منابع روایی اهل سنّت نیز آمده است: (أنّ رَجُلًا  سَألَ النّبِیَّ - ص- وَ قَد وَضَعَ رِجْلَهُ في الغَرْزِ: أَيُّ الجِهادُ أفضلُ؟ قال: «كَلِمَةُ حَقٍّ عِندَ سُلطَانٍ جَائِرٍ"؛؛ مردی از رسول خدا ص در حالی که آن حضرت پای در رکاب می کرد پرسيد: کدامين جهاد، برترین است؟ فرمود: سخنی حق که نزد پادشاهی ستمکار به گفتار در آید»).     
 
با صدور چنین بیانیّه هایی آشکار، چه کس را یارای آن است حکومت مبتنی بر دیانت، آن نیز به محوریّت قرآن و اسلام و شریعت را حکومتی جائر بنمایاند که سخن گفتن راست و درست و به مصلحت در برابر زعیم مسلمانان، به سخن گفتن در برابر سلطانی مستبدّ و ستمگر تشبیه شود که تصوّر چنان قیام و اقدام موها را بر اندام ها راست گرداند؟.  

آیا تشکیل چنین “ حکومت به نام دین ” از جانب دارندگان قوای سرکش شهوت و خیال و غضب که جز انتقام و سرکوب و‌ کین نمی زایاند و جهل نمی افزاید را می توان مترادف با “ حکومت دین “ نامید و به آن بالید؟ ‌اگر چنین باشد پس حکومت نوظهور طالبان به أفغانستان را که زعیمان آن تشکیل عالی ترین حکومت اسلامی در جهان را در سر می پرورانند باید مغتنم شمرد و محترم دانست!. 

قبلاً به نگارش در آمد حکومت های بر آمده از عنصر غضب و خیال و شهوت هرگز و هیچگاه به عدالت و اخلاق و عفّت و حکمت و شجاعت نمی انجامد.  
 
هر گاه از جناب نیچه یا هم اندیشان شان با فرض آگاه بودن از قواعد قرآن و آموزه های پیامبر اسلام و بی آنکه از روی تعصّب یا عناد زبان به ارزیابی گشایند، می پرسیدند:"  کدام دین و آیین زائیدهٔ خیال است؟ "، آیا با قطع نظر از عملکردهای مدّعیان که قطعاً کثیری از آنها ربط به منشور شریعت ندارد، به خود اجازه می دادند دین مبین اسلام را زادهٔ خیال و تریاک توده ها بنامند؟.  
 
با اهمیّت بودن کار و تلاش و نتائج و دستاوردهای حاصل از آن است که شیخ مصلح الدّین سعدی شیراز را بر آن می دارد خطاب به خود، بسراید: ( سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی * به عمل کار برآید به سخندانی نیست!).  
 
حکیم شیراز، خود را مورد خطاب قرار داد تا دیگران چنین خطاب عتاب آلود را به خود نگیرند، چه آنکه اگر کارها به صِرف گفتار به سامان می رسید، جناب سعدی علیه الرّحمه، خود، سرآمدِ سخن سرایان است.

چنین است که علاوه بر گلستان و بوستان و دیگر مفاخر آثار، با نگاشتن “ رسالهٔ نصیحةُ الملوک” از حکمرانان می خواهد جز راست نگویند و گام جز به عدالت برندارند.
 
بنابراین، آنان که حتّی برای اداره کردن کرهٔ مرّیخ برنامه ها دارند و تشکیل حکومت جهانی به نام اسلام یا تجدید امپراطوری های دوران باستان را در سر می پرورانند، مادام که شهر و دیارشان را به پیشرفت و آبادانی نرسانند و آزادی و فرزانگی و امنیّت و رفاه و آسایش زندگی را برای ملّت ها به ارمغان نیاورند،‌ حرفها به یاوگی سرایند. آیا شما باور دیگری دارید؟. موفّق باشید. سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۰.

برچسب ها
عمل سخن
#نظرات خوانندگان
ارسال نظر جدید
ثبت نظر جدید
ایمیل منتشر نخواهد شد
Captcha reload